۱ يكى كَشتى در چشمانت باد را مُسخّر مىكرد. چشمان تو ولايتى بود كه به آنى بازش مىشناسند. صبور چشمانت ما را انتظار مىكشيد. زير درختان جنگلها در باران در بوران بر برف ستيغها ميان چشمها و بازىهاى …
ادامهی مطلبلانه | لندی
گیسوانم را کوتاه مکن مادر! بگذار آنها را بر شانه بیفشانم. درخت هرس شده جای لانه کردن پرندگان نغمهخوان نیست.
ادامهی مطلب