می خواهم از تو بنویسم کامیار محسنین شعرهامی خواهم از تو بنویسمبا نامت تکیه گاهی بسازمبرای پرچین های شکسته… ادامهی مطلب
از نو گل سرخی می آفرینم برای تو کامیار محسنین شعرهااز نو گل سرخی می آفرینم برای توگل سرخی وصف ناشدنی برای تو… ادامهی مطلب
و آنَک کامیار محسنین شعرهاو آنَک… به ماه می نگرم.زمانی من اینجا زندگی کرده ام.این آواز … ادامهی مطلب
در کنار پنجره می نشینم کامیار محسنین شعرهاگفتم بازی سرنوشت، بازی هیچ-هیچ استو چه نیاز به ماهی،اگر شما خاویار … ادامهی مطلب
یک ترانه کامیار محسنین شعرهاکاش اینجا بودی، عزیز من، ای کاش اینجا بودی کاش روی مبل نشسته بودی… ادامهی مطلب
برای همسرش کامیار محسنین شعرهامرده بودم و اینک زنده ام تو دستم را گرفتی کوردلانه مرده بودم تو … ادامهی مطلب
این برکه زمستانی کامیار محسنین شعرهااین برکه زمستانی یکه و تنها همچون قلب آن پیرمرد که غم تمام انسان … ادامهی مطلب