دارم يه جاده مىسازم
تا ماشينا از روش رد شن،
دارم يه جاده مىسازم…
دنیای رویای من
من در رؤياى خود دنيايى را مىبينم كه در آن هيچ انسانى انسان ديگر …
ادامهی مطلببگذارید این وطن دوباره وطن شود
بگذاريد اين وطن دوباره وطن شود.
بگذاريد دوباره همان رؤيايى شود كه بود.
بگذاريد …
سیاه از رودخانهها سخن میگوید
من با رودخانهها آشنايى به هم رساندهام
رودخانههايى به ديرينه سالى ِ عالم و …
بارون باهار
بذار بارون ماچت كنه
بذار بارون مث آبچك ِ نقره
رو سرت چيكه كنه.…
عیسای مسیح
روى جادهى مرگت به تو برخوردم.
راهى كه از اتفاق پيش گرفته بودم
بىآن …
سکوت دریا
چه خاموش، چه غریب خاموش است این آب امروز، نباید که خاموش باشد آب…
ادامهی مطلبسرود باران به ماه اردیبهشت
بگذار باران ببوسدت بگذار باران قطرههای نقره را بر سرت بباراند بگذار باران لالایی…
ادامهی مطلبمردم من
آفریقا
دورگه
باباى پيرم يه سفيد پوس بود
ننهى پيرم يه سيا.
اگه روزى روزگارى نفرينش …
بزرگتر که شدم…
خيلى وخ پيش از اينا بود.
من، حالا ديگه بگى نگى رؤيام يادم رفته…
جونوب
جونوب تمبل
خندون
با اون پك و پوز ِ غرق ِ خون،
جونوب
با …
آواز سیاه ِ متفاوت
اگه دلى از طلا مىداشتم
مث بعضيا كه ميشناسم
آبش مىكردم و با پولش…
من هم…
منم سرود آمريكا رو مىخونم.
من «داداش تاريكه»م.
مهمون كه مياد
مىفرستَنَم تو آشپزخونه …
درخت سبز کوچولو
روزگار خوش گذشتهم گذشته.
اين جور
به نظر
مياد.
هيچى تو اين دنيا
واسهى…