برای محسن عمادی دوباره به پاییز بازگشتهایم تابستان چون دفتری خستهکننده پرِ خطخوردگی و خطخطیِ نامفهوم بر جای میماند پرِ علامت سؤال بر حاشیهاش. دوباره بازآمدهایم در فصل چشمهای خیره در آینه زیر نور چراغْ برق لبهای برهمفشرده و این مردمِ بیگانه در اتاقها در خیابانها زیر درختان فلفل وقتی که نور ماشینها هزاران نقاب پریدهرنگ را میکُشد. …
در غارهای دریا | جورج سفریس
در غارهای دریا عطش هست و عشق هست و وجد. همه سخت چون صدف میتوانی کف دست نگاهشان داری در غارهای دریا من همه روز به چشمهای تو چشم دوختم نه من تو را شناختم نه تو من را!
یاسمین | جورج سفریس
چه گرگومیش باشد چه نخستیندم صبح یاسمین همیشه سفید میماند.