جنگ زمینی امروز آغاز شد
صبحِ سحر
بِّر بیابانی
دور از …
ادامهی مطلبهمانگاه که صبحانهات را آماده میکنی، به فکر دیگران باش. (غذای کبوتران را از…
ادامهی مطلبچهره ی زیبا
مثل آفتابگردانی ست که گلبرگ هایش را؛ رو به خورشید می …
همیشه بارِ نخست
دشوار تو را میبینم،
اندکی از شب میگذرد؛
به خانه میآیی …
نیمی از مردمِ دنیا
عاشق نیمِ دیگرند؛
نیمی از مردم
از نیمِ دیگر، بیزار.…
عشق ما
بیرون،
پشتِ دیوارها زاده شد
در باد
در شب
در زمین
از …
از عشق با من نگو، غمباد گرفتم
و یکیدو پیک زدم.. گریستم
زخمیِ پرچانه…
یک مرد در زندگیاش آنقدر وقت ندارد
که برای همه چیز، وقت داشته باشد…
خوابی
که باید بنویسم
روی تکه چوبی
که بازی می کند با آن
کودکی …