در حال فرارم، کفش هایم را گم کرده ام پشت خانه ای متروک درخت های گیلاس شکوفه داده اند، حصار خانه شکسته، پاهایم خاکی اند و زخم بر روی سبزه ها می نشینم، به خواب می روم. از میان پنجره باز به اتاقی نگاه می کنم که سفید است و سرد، در خواب پیرمردی می بینم پابرهنه، ایستاده در برابر بومی پشتش به من است، کمی خمیده در آفتاب بامدادی به این سو و آن سو می پرد و با …
ادامهی مطلبناپدید شدگان
برای نلی زاکس زمین نبود که آنها را بلعید، هوا بود آیا؟ به سان شن ها بی شمار بودند اما شن نشدند بلکه هیچ شدند و فراموش دسته دسته و اغلب دست در دست به سان دقایق، به شماره بیش از ما اما نه یادمانی، نه ثبت شده در جایی نه بر خاک نشانشان خواندنی بلکه ناپدید با نامها و قاشق ها و کف پاهایشان بر آنان تاسف نمی خوریم چرا که به خاطر نمی آریم شان آیا زاده شدند، …
ادامهی مطلبپرسایه
اینجا هنوز جایی می بینم یک جای خالی اینجا در سایه این سایه برای فروش نیست شاید دریا هم سایه بیندازد و زمان نیز جنگ سایه ها فقط بازی است هیچ سایه ای سر نور سایه دیگری نمی ایستد کشتن آنکه در سایه می زید دشوار است چند وقتی از سایه ام بیرون می زنم فقط چند وقتی آنکه می خواهد نور را ببیند آنگونه که هست باید به سایه ها باز گردد سایه هایی روشن تر از این …
ادامهی مطلبمشت باد
پاره ای از واژه ها سبکبالند چونان دانه های سپیدار بالا می روند در دست باد می چرخند غرق می شوند به چنگ نمی آیند به دور دست می روند چونان دانه های سپیدار پاره ای از واژه ها زمین را می کنند شاید بعدها سایه ای می اندازند سایه ای باریک شاید هم نه
ادامهی مطلبآوازحزین طبقهی متوسط
نمی توان شکایتی داشت کاری داریم لقمه نانی سیریم. علف رشد می کند درآمد ملی هم ناخن ها هم گذشته هم. خیابان ها خالی اند و معاملات عالی آژیر ها خفه و همه چیز درحال گذر. مرده ها وصیت هایشان را نوشته اند باران فروکش کرده جنگی اعلام نشده شتابی هم برای آن نیست. ما علف می خوریم در آمد ملی می خوریم ناخن می خوریم گذشته می خوریم. چیزی برای پنهان کردن نداریم یا چیزی برای از دست دادن …
ادامهی مطلبحقوق خاص
ممنوع است که اشخاص را آتش زد ممنوع است اشخاصی را آتش زد که اجازه اقامت قانونی دارند ممنوع است اشخاصی را آتش زد که مقررات را رعایت میکنند و اچازه اقامت قانونی دارند ممنوع است اشخاصی را آتش زد که احتمال نمیرود که تمامیت و امنیت جمهوری فدرال آلمان را به خطر اندازند ممنوع است اشخاص را آتش زد مگر اینکه خودشان با رفتارشان موقعیت را فراهم کنند خصوصأ نوجوانانی که به دلیل کمبود امکانات تفریحی وعدم اطلاع …
ادامهی مطلبآن دیگری
آن دیگری می خندد غصههایش را دارد چهره مرا با پوست و مویم زیر آسمان نگاه میدارد کلمات را از دهان من بیرون میریزد پول دارد و ترس و گذرنامه میستیزد و دوست میدارد آشفته میشود و بیقرار اما من نه من آن دیگریام که نه میخندد نه چهرهای زیر آسمان دارد نه کلمهای در دهان آنکه با من و خویش بیگانه است نه! من نه! آن دیگری، همیشه آن دیگری! آنکه نه غالب میشود نه مغلوب آنکه غصهای ندارد …
ادامهی مطلبناپدید شدگان
برای نلی زاکس زمین نبود که آنها را بلعید، هوا بود آیا؟ به سان شنها بیشمار بودند اما شن نشدند بلکه هیچ شدند و فراموش دسته دسته و اغلب دست در دست به سان دقایق، به شماره بیش از ما اما نه یادمانی، نه ثبت شده در جایی نه بر خاک نشانشان خواندنی بلکه ناپدید با نامها و قاشقها و کف پاهایشان بر آنان تاسف نمیخوریم چرا که به خاطر نمیآریم شان آیا زاده شدند، گریختند، جان سپردند؟ کسی …
ادامهی مطلبمعنا شناسی
هنوز سنگ را سنگ ننامیدهام که سنگ دومی پشتش پدیدار میشود شفاف و شبح گونه به سان سایۀ روشن خودش سبک و غلط انداز بر میدارمش بر او میآسایم پرتابش میکنم از آن من است و در مقابلم بیدفاع با سنگم آنچه میکنم که میخواهم اما این سنگ وزن ندارد. آن دیگری سنگین است آن اولی که گوش به فرمان من نیست که نامی ندارد که به من میخورد
ادامهی مطلبهنگ کنگ ۱۹۹۷
بناهای این شهر را دیده اید؟ بندبازانی بیسواد بر داربست هایی نیی که تا آسمان بالا میروند ارزانترین جین ها را خریده اید؟ در گرانترین هتل های جهان خوابیده اید؟ در معابد پر از دود عود به سرفه افتاده اید؟ بوی عطر های فرانسوی را به مشام کشیده اید که مثل ابر برفرازفاضلاب ها آویزانند تق تق قمار خا نه ها را شنیده اید؟ و غرش بازار بورس را؟ به جهانگردان توجه کرده اید؟ مثل شاه میگو هایی صورتی پشت …
ادامهی مطلب