از عشق با من نگو، غمباد گرفتم و یکیدو پیک زدم.. گریستم زخمیِ پرچانه گروگان و اسیرت منام اما… در پاریس با توام رنجورم، چون فریبام دادی از کثافتی که در آن افتادم، رنجورم راضیام به واپس زدنات چه فرقی میکند… پشت و پناهمان کجاست در پاریس با توام… موردی دارد اگر به «لوور» نرویم اگر بگوییم، گور بابای نوتردامِ گَند …