بایگانی نوشته‌های ادوارد استاهورا

ادوارد استاهورا در سال ۱۹۳۷ به دنیا آمد و در سال ۱۹۷۹ از دنیا رفت. او شاعر، نویسنده، ترانه سرا و خواننده لهستانی‌ست که در دهه شصت میلادی به شهرت رسید. استاهورا در فرانسه به دنیا آمد و تا یازده سالگی که والدینش به لهستان بازگشتند، وطنش را نمی‌شناخت. خود او می‌نویسد: «وقتی یازده سالم بود، والدینم تصمیم گرفتند که دیگر وقت ترک فرانسه دوست داشتنی و بازگشت به لهستان دوست داشتنی‌تر است. آن وقت‌ها، هنوز معنای کلمه «نوستالژی» را نمی‌فهمیدم. حالا دیگر می‌فهمم که چه غمی‌در آن نهفته است. از چیزهایی که می‌خواندم و می‌شنیدم به نتیجه رسیده بودم که گرگ‌ها بر تمام خاک لهستان پنجه افکنده‌اند. در نوامبر ۱۹۴۸ به لهستان آمدیم. درست است من اصلا گرگی ندیدم، اما انتظارش را نداشتم که اینقدر کم نا امید بشوم.» از او چهار دفتر شعر، سه مجموعه داستان کوتاه، دو رمان، یک مجموعه مقالات و البته، اثر آخر عمرش با عنوان «فابیولای نژادی: قطعه‌ای در باب اگوییسم» به جای مانده است و ترجمه‌هایی از آثار نویسندگان و شاعران اسپانیایی و فرانسوی زبان از جمله خورخه لوییس بورخس که به محبوبیت او می‌افزودند. در دهه هفتاد میلادی، به دنبال کسب شهرتی بین المللی، همواره برای شرکت در مجامع مختلف بین المللی و دریافت جوایز ادبی در سفر بود، اما از سال ۱۹۷۸، ناراحتی‌های روانی او تشدید شد: اقدام به خودکشی در کنار خط آهن؛ دوران مداوا در آسایشگاهی روانی؛ و خاتمه دادن به زندگی در آپارتمان شخصی در ورشو. استاهورا تا چهار روز قبل از مرگش دفتر یادداشت‌های روزانه‌اش را می‌نوشت.