• هفت شعر عاشقانه در جنگ

    هفت شعر عاشقانه در جنگ

    ۱ يكى كَشتى در چشمانت باد را مُسخّر مى‌كرد. چشمان تو ولايتى بود كه به آنى بازش مى‌شناسند. صبور چشمانت ما را انتظار مى‌كشيد. زي&…

  • شعر معاصر یونان | مقدمه

    شعر معاصر یونان | مقدمه

    اين مجموعه از شعر معاصر يونان شامل آثار دو تن از شاعران نامدار آن سرزمين، به طور مشخص دو دوره‌ى رنجبار و سياه تاريخى را كه بر…

  • ترانه‌ی گارد سیویل اسپانیا

    ترانه‌ی گارد سیویل اسپانیا

    بر گرده‌ى اسبانى سياه مى‌نشينند كه نعل‌هايشان نيز سياه است. لكه‌هاى مركب و موم بر طول شنل‌هاشان مى‌درخشد. …

  • فدریکو گارسیا لورکا | مقدمه

    فدریکو گارسیا لورکا | مقدمه

    به خون سرخش غلتيد بر زمين پاكش فرو افتاد، بر زمين خودش: بر خاك غرناطه! آنتونيو ماچادو، جنايت در غرناطه رخ داد     فدريكو گارسي…

  • مقدمه بر شعر آمریکای سیاهان

    مقدمه بر شعر آمریکای سیاهان

    …چرا كه شعر گفتار حكمت‌آميز ِ خون است، آن درخت گلگون ِ درون انسانى كه مى‌تواند كلمات ملال‌آور را به غنچه مبدل كند و از آن همه …

  • همچون کوچه‌ای بی‌انتها | مقدمه

    همچون کوچه‌ای بی‌انتها | مقدمه

    اشاره تذكار اين نكته را لازم مى‌‏دانم كه چون ترجمه‌‏ى بسيارى از اين اشعار از متنى جز زبان اصلى به فارسى درآمده و حدود اصالت‏&#…

  • مرثیه برای ایگناسیو سانچز مخیاس

    مرثیه برای ایگناسیو سانچز مخیاس

    در ساعت پنج عصر. درست ساعت پنج عصر بود. پسرى پارچه‌ى سفيد را آورد در ساعت پنج عصر سبدى آهك، از پيش آماده در ساعت پنج عصر باقى همه مرگ بود و تنها مرگ …

جدیدترین نوشته‌ها

دربارهٔ کلمهٔ سرخ‌پوست؟ | اکرم پدرام‌نیا

دربارهٔ کلمهٔ سرخ‌پوست؟ | اکرم پدرام‌نیا

■ تا کنون به کلمه‌ی سرخپوست (سرخ‌پوست) فکر کرده‌اید؟ گویندگان و نویسندگان فارسی‌زبان، در زبان گفتار و زبان نوشتار، اعم از کتاب‌ها و فیلم‌نامه‌های سینمایی و تلویزیونی و نوشته‌های کوتاه و بلند در فضاهای مجازی و روزنامه‌ها، هنگام یاد کردن از ساکنان اولیه‌ی آمریکا و کانادا …

ادامه‌ی مطلب
عبارتی و اشارتی | به جای سرمقاله

عبارتی و اشارتی | به جای سرمقاله

۱. آنتونیو گاموندا، در جایی می‌نویسد: «شعر پس از کتابت، دیگر به قلمرو عمومی تعلق دارد، دیگر در تملکِ شاعرش هم نیست.» در همین جمله توقف می‌کنم تا در به روی پرسش‌هایی بگشایم که بنای«خانه‌ی شاعران جهان» بر آن‌ها استوار است. می‌گویم پرسش‌ها، چرا که هرگز …

ادامه‌ی مطلب
ماگنوس سیگوروسون | ماه‌های سرد

ماگنوس سیگوروسون | ماه‌های سرد

ماگنوس سیگوروسون، شاعر و مترجم ایسلندی، در سال ۱۹۸۴ میلادی به دنیا آمد. کتاب نخست‌اش، ترجمه‌ی کانتوهای ازرا پاوند بود به زبان ایسلندی که در سال ۲۰۰۷ توسط دانشگاه ایسلند منتشر شد. نخستین کتاب شعرش را یک سال بعد منتشر کرد و جایزه‌ی توماس گوموندسون را …

ادامه‌ی مطلب
شعر ۱، شب پلنگ | کلارا خانس

شعر ۱، شب پلنگ | کلارا خانس

گرگ و میش، بوی پلنگ و آسمان که شکارچیان را خبردار می‌کند. دور شو ای یار! و جنگل را به آتش بکش پیدایت می‌کنم رد خاکسترها را می‌گیرم و به سینه‌ی آتشفشان‌ها می‌خزم که گهواره‌ی ما آن‌جاست تا نیزه‌های شب فرو افتند و من رسیده باشم. …

ادامه‌ی مطلب
شعر ۲، شب پلنگ | کلارا خانس

شعر ۲، شب پلنگ | کلارا خانس

صبح و تنم با آواز دیگرگون پرندگان، با گل‌های سپید سپیده‌دمان و نسیمی که به تو راه می‌برد بیداری پرغریو عشق در آرامش آرامشی که از طراوت ساعات می‌چکد. و هر آن‌چه راهیست به دهان نبوسیده‌ی تو که اینک یاسمن‌های روز را نفس می‌کشد.

ادامه‌ی مطلب
شعر ۳، شب پلنگ | کلارا خانس

شعر ۳، شب پلنگ | کلارا خانس

نشاط پائیز و باران. جراحتی بر اطلسی‌ها و دستی که در خلا‌ء ردپاها را می‌جوید. وقتی قطرات اشتیاق را صیقل می‌دهند و نیزه‌ای در تنی مشتاق فرو می‌رود تا به سبزی معصومی دست یابد که برگ‌ها را پناه‌ خود کرده‌است پلنگ در دل جنگل، دودی می‌شود …

ادامه‌ی مطلب
شعر ۴، شب پلنگ | کلارا خانس

شعر ۴، شب پلنگ | کلارا خانس

هم‌سرایان می‌خوانند: “تو که چشای سرخ داری، علامتِ تو سینه‌تو، به ما نشون نمی‌دی؟” و شن می‌شوم تا باد ردپاها را پاک کند “اِی که چشای سرخ داری، آتیشه رو، تو از کجا دزدیدی؟” و من آب می‌شوم می‌لغزم از میان قدم‌هاشان و به جنگل درختان …

ادامه‌ی مطلب
شعر ۵، شب پلنگ | کلارا خانس

شعر ۵، شب پلنگ | کلارا خانس

به رودخانه رفتیم، از سنجاقک‌های آبی یاد گرفتیم که نگاهمان را پاس بداریم و از علف دل‌کندن آموختیم شعرهایت شاه‌توت‌ها بودند و جریان آب در دهان من و آب انعکاس لبخندت را بر من می‌پاشید نشاطی که با آن گیسوانم را می‌بافتی. آه ای صدا وضوحت …

ادامه‌ی مطلب