۱ يكى كَشتى در چشمانت باد را مُسخّر مىكرد. چشمان تو ولايتى بود كه به آنى بازش مىشناسند. صبور چشمانت ما را انتظار مىكشيد. زير درختان جنگلها در باران در بوران بر برف ستيغها ميان چشمها و بازىهاى …
ادامهی مطلبهاول و «زیستن در حقیقت»اش
شاید چهرهی سیاسی واتسلاو هاول بیش از چهرهی تئاتری یا چهرهی ادبی او برمردم دنیا نمایان شده باشد. هرچه باشد زمانی دراز، از حول و حوش بهار پراگ تا فروپاشی کمونیسم در چکسلواکی و سپس در سالهای رئیس جمهور بودنش، نام او در خبرهای جهان …
ادامهی مطلب