نسیمی از قزلآلای رنگی میوزه
از میون چشمام، از بین انگشتام
و یادم میآد چطوری قزل آلاها،
از دایناسورها قایم میشدن
وقتی اونا واسه آب خوردن میاومدن لب رودخونه.
قزل آلاها توی راههای زیرزمینی، قلعهها، و اتومبیلها قایم میشدن.
اونا صبورانه صبر میکردن تا دایناسورها راهشونو بگیرن و برن.