بیست و نهم: آهنگ عزا

بیست و نهم: آهنگ عزا


ساعت‌ها را متوقف کنید، تلفن‌ها را قطع کنید
با تکه‌ای استخوان چرب، جلوی پارس سگ‌ها را بگیرید
پیانوها را ساکت کنید و با صدای خفه‌ی طبل
تابوت را بیاورید، بگذارید سوگواران بیایند

بگذارید هواپیماها ناله کنان بالای سرمان بگردند
و پیام مرگ او را در آسمان خط خطی کنند
روبان سوگواری را به گردن سپید کبوتران ببندید
بگذارید پلیس‌های راهنمایی دستکش‌های کتان مشکی بپوشند

او شمال من بود، جنوب من بود، شرق و غرب من بود،
هفته‌ی کاری من و آسایش یکشنبه‌ام
ظهر من، نیمه شبم، کلام و آواز من بود،
گمان می‌بردم عشق ابدیست، اشتباه بود

دیگر نیازی به ستارگان نیست، یک به یک خاموششان کنید
ماه را رها کنید و خورشید را از میان برچینید
اقیانوس را دور بپاشید و جنگل‌ها را کنار زنید
زیرا از این پس هیچ چیز خوبی رخ نخواهد داد.

 

درباره‌ی مودب میرعلایی

مؤدب میرعلایی، شاعر و مترجم، متولد ۱۳۴۶ است. ادبیات فارسی و سپس فرهنگ و زبان‌های باستان خوانده است. در هلند تعلیم و تربیت خوانده و به عنوان مددکار اجتماعی مشغول به کار است. وی سال‌های بسیار است که آثار شاعران مدرن هلند و بلژیک را ترجمه می‌کند. از او کتابی با عنوان «اکفراسیس» در نشر چشمه منتشر شده است.

4 یادداشت

  1. واقعا شعرای اودن زیباست و متفاوت.

  2. شعر، خوب بود و ترجمه عالی ….مرسی

  3. فوق العاده است این شعر

  4. ميشه لطفا ترجمه ي شعر اسپانياي ايشون رو هم بزاريد؟؟؟؟؟؟؟

پاسخ دادن به بهنام لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.