سکوتِ پرندههای کوچ
غریو و غوغاست
سکوتِ دریای خشک
اوجِ موجهاست
سکوت
پیش چشم خاموشِ من
شعلهیی نامیراست
برای رقاصانِ گوش من
ضرباهنگ فرداست
سکوت
در دود و در مه
هوشیواریست
در ویرانه و ویرانی
در خروسخوانِ جنگ
شمیم آشناییست
سکوت
هرچه که بود
میانِ من و دایهام بود
کنار تابوت او اما
دیگر آن نیست که بود
سکوت
بازتاب خطابهها و وعدههاست
ریشهی تمام واژههاست
با این همه اما
سکوت چیست؟
سکوت خاموشیست
میراثِ فریادهاست
سکوت آیندهی ماست!