من برگی از دهان تو ام

من برگی از دهان تو ام


ای حرف
ای قلم، ای کاغذ زیبا
برای تو از نهرها و بادها
سخن می گویم
راه نهرها را سمت من بگردان
و آبراه هایی بگشا
من که حتی به هنگام کودکی
با دهانی لکه دار
رودها را کنار قدم هایم می دیدم
از حیات بخش بودن آواز

نهر ها و بادها را
با خبر بودممن برگی از دهان تو ام
کلماتم را گوشه ای یاداشت کنای دست
ای دست خط، ای مرکب زیبا

من در دست آبگیرهای کوچک
بزرگ شده ام
اگر می خواهی بشناسی ام
از آبگیر ها سوال کن
آب از یاد نمی برد؛
با رسم دایره ها
به یاد می سپارد

برایم برگ هایی گرد هم بیاور
و بستری لکه دار
فراهم کن

روراست خواهم بود
موهایم را
تو پریشان کن

درباره‌ی سیامک تقی‌زاده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.