مرا در روح خود بکش

مرا در روح خود بکش


شراب ، دنبال شب اش می گردد
درد ، دنبال دانه ای انگور
و انگور
خاطره ی روزی که
از خوشه چیده شد

من هم سراغ
زنی به ظرافت قطره ای اشک
می گردم
زنی که به اندازهِ قطره ای
در شراب محو شده ست

شراب با زن
در تاریکیِ سخن ها
تیره ست

چنان باد پنهان شده
در سومین جزیره ام
و قایق ام در آبی های آسمان
دود می شود

این بار مرا
درون خود نه
در روح خود بکش

درباره‌ی سیامک تقی‌زاده

2 یادداشت

  1. سلام
    ======
    جهان نصف خواهد شد
    برای پدر ومادر گفتم
    انگاه تلخ و شیرین
    گریه ولبخند
    انسان وحیوان
    همه باهم خواهندرفت
    هر دو گفتند
    انسان بهتر است بمیرد
    اینجا یعنی فرار کردن
    آهی بر لبم جاری شد
    نکبتی دلم را دروغید
    داشتم شعر جهان را می خواندم
    بعد از خواندن
    روح های پراکنده آمدند
    در جسم خودم ماندند
    حروف..عدد..
    کلمه و کلام
    دوستم شدند
    جسم گفت پرواز راز ش سلامتی ست
    روح گفت زندان برای نفس کشیدن خوب نیست
    داشتم از روی نام خدا می افتادم
    آدم و حوا هر دو دیدند
    که چگونه برای خدا شعر می خوانم
    آنگاه با انگشتهای فکر
    نام خواهر و برادرم
    دنیا و جهان نامیدم
    دلم ..وتمام وجودم
    تبدیل به شعرو شاعری شد
    که در آرزویش بودم

    ……………………………………………
    به جهانی شدنم فکر می کنم
    شاعر ممنون
    بی نام

  2. سلام
    ========
    جنگل دارد می سوزد
    آنش خوب می بیند
    بعد ار این ماجرا
    فقط دل می سوزد

    ========================
    شاعر
    ممنون

پاسخ دادن به م شاعر گمنام لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.