کامیون میراکل در خیابان کوچک پایین میرود
پشت سرش صدای رگتایم اسکات ژوپلین مثل رشتههای مروارید در هوا پخش میشود
و بله می توانی در گوشهای از قلبت
خوش باشی.
آنچه هنوز میبخشند بگیر: در اتاق پرسایه
سینههای زنی نرم تاب می خورد وقت خم شدن.
خیلی زود مروارید غروب ناپدید میشود
خیلی دیر، مینشینی و سبک سنگین می کنی
اخبار شب را، غذاهای آماده میراکل را، انقلابهای ترسناک را
و ته مانده قلبت را.