سيگار نيفروخته

سيگار نيفروخته


ممكن است امشب بميرد
با سوخته‏‌گى سينه‏‌ى كُتش از آتش گلوله‏‌يى.
هم امشب
به سوى مرگ رفت
با گام‏‌هاى خويش.

پرسيد: – سيگار دارى؟
گفتم: – بله.
– كبريت؟
گفتم: – نه
شايد گلوله
روشنش كند.

سيگار را گرفت و
گذشت…

شايد الآن دراز به دراز افتاده باشد
سيگارى نيفروخته بر لب و
زخمى بر سينه…
رفت.
نشانه‌‏ى تكثير
و تمام.

۱۹۳۰

درباره‌ی احمد شاملو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.