قلمرو ِ نور

قلمرو ِ نور


بارانى از شكوفه‏‌هاى گيلاسْ‏‌بنان
مى‏‌چيند در هوا
اين ميغ ِ درخشان را
تا به هيأت ِ چشمانى درآيد
كه آرزومند ِ آنيم.
جسم ِ صدا
كرنش‏‌كنان واپس مى‏‌نشيند
هم در آن حال كه ما
در سكون
به قلمرو ِ نورى پا مى‌‏گذاريم
كه به زبان ِ آذرخش سخن مى‏‌گويد.
و خود در چنگال ِ فراموشى
باقى مى‏‌مانيم.

درباره‌ی احمد شاملو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.