همه ي مقصود من | گونار اِکِلوف

همه ي مقصود من | گونار اِکِلوف


 

اين شعرمن بي قافيه است : وتنها از آن ِ«اوست ».

همه ي مقصود من اوست. و برای خاطر «او» حاضر به هيچ معامله ای نیستم جز « بخشیدن » و«طلبيدن » .

 

 

با تو سخن می گویم

از تو سخن می گویم

از ژرفنای جانم

می دانم که پاسخم نمی دهي

چگونه مي تواني مرا پاسخي دهي

که بسیارند آنها که تو را می خوانند

همه ی خواهش من اينست

که اينجا درانتظار بمانم

تا تو از خود

مرا نشانی دهی

در ژرفنای جان خويشم

 

قلب من

کودکی است قحطي زده

ميان دنده هایم

بي ترديد کودکیست در قفس

تکه ای نان را از میان میله های قفس سوی من دراز مي كنند

من دستی پیش نبرده ام

من چیزی نپذیرفته ام

از عشق

عطشِ خواستن ِ تو خوراک منست

من گرسنگي را با گرسنگي فرو می نشانم

اگر نیت تواینست ، عزم من اينچنین خواهد شد

 

درباره‌ی مهشید شریفیان

مهشید شریفیان بیورمن، زاده‌ی شهر بوشهر است و رشد یافته‌ی دو شهر بوشهر وشیراز. در ایران، در رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی تحصیل کرده است و در سوئد در رشته‌ی علوم اطلاعات و کتابداری فارغ‌التحصیل شده است. اکنون در سوئد، در شهر استکهلم زندگی می‌کند و به کار کتابداری مشغول است. وی شاعر، داستان‌نویس و مترجم زبان‌های فارسی و سوئدی‌ست. از او آثاری در زمینه‌ی ادبیات کودک و نوجوان نیز به‌زودی منتشر خواهد شد.

2 یادداشت

  1. عطش درون جانم بود عشق و من شاید که بیهوده بود به دنبال او می گشتم در وادی دیگر

  2. بسیار زیباست … لذت بردم… ممنون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.