غیبت آن چیزیست که من می بینم:
در چشمهای تو منعکس است.
غیبت آن چیزیست که من می شنوم:
زمان در صدای تو زمزمه می کند.
غیبت آن چیزیست که من تنفس می کنم:
نسیم تو بوی علف می دهد.
غیبت آن چیزیست که من لمس می کنم.
جسم تو محو شده است.
غیبت آن چیزیست که من حس می کنم:
غایب. غایب. غیبت.