تنهایی
نه شباهتی به آرام شبِی دلچسب در خانه دارد
با کرست کمر آبی لاجوردی بر تن
و خوش آغوشی در بَر
و نه کوپه ی خواب ِ قطاری را می ماند
در سفرِ شاد و فارغش
از میان ِ منظره های به غایت دلگیرِ خانه های کوچک ِ زمینی
و نه هرگز تنهایی
شاهزاده خانمی مرده را می ماند
بر تختی نرده ای
احاطه شده در سوسوی اشکهایی که هیچ کس را توان زدودنشان نیست
نه جنبنده ای هست
نه شارتروز۱ سبزی
و نه دستگاه ِ ماساژ دستی باتری داری
در مکتبخانه ی پوسیده ی تنهایی اما
تبر هست
و طناب
و آبشارهای شیب تند
وایری کهنه هست
و چاقوهای ضامن داری
که از مسیر خود بر سطح ِمهربان وممتد ِ موزها
ناگهان منحرف میشوند
و جاسوس هایی هست
که انگار کیر هم دارند
در فروشگاههای مواد غذاییِ خوش آب و رنگتر
بوفه های سالاد ی هست که من شبها آنجا
در نهایت صلح و آرامش می نشینم
و چیزی را می جَوَم که نمی دانم چیست
و بدبختتر ازهمه ی آن خوکهای سلاخی شده ی دیگر نیستم
————————————————————————————————————-
۱. chartreuse نام یک لیکور فرانسوی است.