تاکسی | امی لاول

تاکسی | امی لاول


از کنارت که می روم

زمین نفس های آخرش را می کشد

مثل کوبشی رو به سکوت

تو را می خوانم ، پیش چشمان ستاره های آویزان

داد می زنم سرِ حواشیِ باد

عبور می کنند تُند و تُند ، خیابان ها

یکی پس از دیگری

می گیرند تو را ازمن

و چراغ های شهر چشمم را می زنند

نمی گذارند بینمت باز

چرا باید ترکت کنم چرا

برای خود زنی با لبه های تیز ِ شب آیا ؟

درباره‌ی باهار افسری

باهار افسری، شاعر، مترجم و‌ مدرس . متولد ۱۳۶۳ در شیراز . دانش‌آموخته‌ی رشته مترجمی و مطالعات ترجمه در مقاطع لیسانس و فوق‌لیسانس. موضوع پایان‌نامه ارشد وی «بررسی performabilty و Readability شش ترجمه فارسی نمایشنامه‌ی در انتظار گودو از منظر تئوری اسکوپوس» بوده است . او عضو انجمن صنفی مترجمان ایران است و دبیر بخش شعر جهان نشریه ادبی مایا بوده است و با نشریاتی همچون نیویورکر فارسی، نوشتا، شبکه‌ آفتاب، تاک، همکاری داشته و از وی آثاری در چند آنتالوژی از جمله «این روشنای نزدیک » به چاپ رسیده است. ترجمه یک مجموعه داستان به نام "هر چیزی ممکن است" نوشته ی الیزابت استراوت از وی توسط نشر نفیر منتشر شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.