به یک جسد | یان آندژی

به یک جسد | یان آندژی


در مرگ آرمیده‌ای، و من در مرگ می‌آرامم.
تو کشته‌ی یک تیری، من مسمومِ هوس‌ام.
تو پر از خونی، سرخیِ رخ‌ات بربسته از گونه‌ام.
شمع‌های رخشان کنار تو، آتشی پنهان در اندرون‌ام.
در کفنِ سوگ، در بین غصه‌ها، تو خسبیده،
حس‌های من، در ظلمتی سهمگین گرفتار، به پایان رسیده.
دست‌های تو بسته، آزادی من ز دست رفته؛
آلامِ ابدیِ مرگ، در هیمه‌های مرده‌سوزان، ذهن مرا به بند کشیده.
تو سخن نگویی، من همه روز رهایی ز ناله نتوانم.
حس‌های تو رفته، من ز دردی دهشتناک پریشان‌ام.
تو سرد مثل یخ، اندرون من ز شعله‌های جنون سوزان.
جسدت به زودی خاکستر می‌شود، در ره نقصان.
لیکن من، تازیانه‌ی شعله‌ی جاودانیِ شهوت‌ام،
نتوانم متلاشی شوم، سهل به خاک بدل شوم.

درباره‌ی کامیار محسنین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.