ترانه

ترانه


 وزن جهان

عشق است.

زیرِ بارِ

تنهایی

زیرِ بارِ

ناخرسندی.

 

وزن،

وزنی که ما حمل می کنیم

عشق است.

 

چه کسی یارای انکار دارد؟

در رویاها

لمس می کند

تن را؛

در اندیشه

شکل می دهد

معجزه را؛

در مخیله

مایه عذاب است

تا زاده شود

در انسان –

قلب را نگهبان است

که با خلوص می سوزد –

چون بارِ زندگی

عشق است.

 

اما ما این بار را حمل می کنیم

در عین خستگی،

و از آن رو باید بیارامیم

در آغوش عشق

عاقبت،

باید بیارامیم

در آغوش عشق.

 

هیچ آرامشی نیست

بدون عشق،

هیچ خوابی نیست

بدون رویاهایِ

عشق –

دیوانه یا سرخورده

از فرشتگان

یا ماشین ها،

واپسین آرزو

عشق است –

نه می تواند تلخ باشد،

نه می تواند انکار کند،

نه می تواند منع گردد

اگر که انکار شود:

 

این وزن بسی سنگین است

 

باید واگذاری

بی هیچ بازگشتی

همانگونه که اندیشه

را وا می گذاری

در تنهایی

در تمام رجحانِ

افزونی.

 

بدن های داغ

در کنار یکدیگر می درخشند

در تاریکی،

دست می جنبد

به سمت مرکزِ

جسمانیت،

پوست به لرزه می افتد

از خوشی

و روح

شادمانه به چشم می آید.

 

آری، آری،

این همانیست

که من می خواستم،

من همیشه می خواستم،

من همیشه می خواستم،

که بازگردم

به تن

به آنجا که زاده شدم.

درباره‌ی کامیار محسنین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.