رِمی کَنازی: شعری برای غزه

رِمی کَنازی: شعری برای غزه


رِمی کَنازی: شعری برای غزه

.

.

هرگز مرگ را نشناختم

تا آن‌زمان‌که دیدم آن بمبارانِ

اردوی پناهندگان را

جایِ افتادن بمب‌ها

پُر بود از

پاهای تکه‌تکه

و  نیم‌تنه هایی از‌هم‌گسسته

اما بی‌نشانی از چهره‌یی

تنها نقشِ

جیغی محو

.

هرگز درد را نشناختم

تاوقتی که دختری هفت ساله

محکم دستان‌ام را گرفت

خیره شد به من

با چشمان معصوم، قهوه یی

در انتظار پاسخی

‌.

چیزی نداشتم

تنها صدایی خفه داشتم

وَ قلم‌هایی خشکیده در جیب

عاجز از پرکردن ورق‌پاره‌ها

از فهم و تحلیل

.

به‌دست دیگرش

کلیدی بود

کلید خانه‌ی مادربزرگ‌اش،

اما، من نمی توانستم قفل سلولی را با آن باز کنم

که قفس برادران بزرگ‌اش بود

برادرانی که گفتند:

ما به صید رویا می‌رویم

چرا که در آن‌سو

حضور پدر را حس می‌کنیم!

.

یک استادِ بنا

چه خانه‌ها که بر زمین ساخت

آن‌جا که کسی خانه نمی‌ساخت

.

آن‌زمان که به خاک افتاد

بی‌صدا

یک گلوله‌ی کالیبر 50

گردن‌اش را درید

تارهای صوتی‌اش پاره‌پاره شد

کنار همان دیواری که ساخت

پتک اش

باید که سلاحی باشد

باید سلاحی باشد

متجاوز به بلندی‌های مسکونی

و آمارها

.

چرا که دخترش

ریاضی می‌خوانَد

.

هفت انفجار

ضربدر

هشت نفر

مساوی‌ست با

چهار قطعنامه‌ ی کنگره

.

هفت هلیکوپتر آپاچی

ضربدر

هشت روستای فلسطینیان

مساوی‌ست با

سکوت و دومین یومِ نکبت1

.

نرخ تولد ما

منهایِ

نرخ تولد آن‌ها

می‌شود

یک دریا و 400 ده از نو بنا شده

.

یک ایالت

به‌اضافه‌ی

دو ملت

… وَ دختری که نمی‌تواند اشک نریزد

.

هرگز از انقلاب چیزی نفهمید

یا که از معادلات جهانی

روی دفتر اشک می‌ریزد

با سرانگشتان‌اش آن دختر

در جست‌و‌جوی جواب‌هاست

معلمان‌اش اما فقط

به بالای آسمان چشم دوخته‌اند

به تماشای ستاره‌های داوود

سرنگون‌کنندگان ناپاکی

با آن موشک‌های جهنمی

.

دخترک به گذشته‌ها فکر می‌کند

به کلمات و خاطراتِ

آخرین‌بار که پدر در آغوش‌اش گرفت

پیش از آن‌که پشت کند برود پیش از آن‌که بیفتد

حالا دخترک از چاه

آبِ گل‌آلود می‌کشد

آن‌زمان که آبادی‌ها را

تسخیر می‌کنند و تقسیم می‌کنند

و قاتل پدرش

کنار ساحل لم داده

با لهجه‌یی اروپایی

.

دخترک می‌گوید:این سرزمین ماست!

دخترک هفت‌ساله است

این سرزمین ماست!

نه کتاب تاریخ می‌خواهد

و نه معلمِ کلاس

همه‌ی این دیوارها مالِ اوست

این آسمان

هم این کمپ پناهنده‌ها

.

او چیزی از معادلات جهانی نمی‌داند

به قلم‌های خشکیده‌ام نگاه می‌کند

دیگر، به انتظار پاسخی از من نیست

تنها، کلید مادربزرگ‌اش را محکم به دست گرفته

به دنبال

جوهر می‌گردد.

 


1. روز نکبت (Day of The Catastrophe):  نامی است که فلسطینیان و حامیان آنان برای اشاره به سالگرد بیرون‌راندن صدهاهزار فلسطینی از سرزمین خود توسط ارتش اسراییل و صدور بیانیه‌ی استقلال اسراییل در 15 ماه می سال 1948 استفاده کرده و هرسال در آن‌روز عزا می‌گیرند. به نظر می‌رسد دومین یوم‌النکبه اشاره به وقایع و کشتارهای سال 2009 فلسطین دارد.

پی نوشت:

رِمی کَنازی (Remi Kanazi) متولد 1981 شاعر، نویسنده‌ی انگلیسی‌زبان و فعال سیاسی و حقوق بشر مقیم نیویورک‌سیتی است. وی نویسنده‌ی کتاب بی‌عدالتیِ شاعرانه: نوشته‌هایی درباره‌ی مقاومت و فلسطین (RoR Publishing, 2011) و ویراستار شاعران فلسطین (Al Jisser Group, 2008) است. وی فرزند خانواده‌یی از مهاجرین فلسطینی است که قبل از شکل‌گیری اسراییل در 1948 از آن‌جا فرار کردند.

کنازی در حال حاضر به عنوان یکی از اعضای کمیته مشاوران کارگاه نویسندگی فلسطین مشغول به‌کار است. وی یکی از بنیان‌گذاران USACBI (کمپین تحریم علمی و فرهنگی اسراییل در ایالات متحده آمریکا)  است.

 

درباره‌ی نیما فرح بخش

نیما فرح‌بخش، شاعر، مترجم، بازیگر و کارگردان تیاتر، متولد ۱۳۵۸ شمسی و زاده‌ی کرمان است. وی دانش‌آموخته‌ی کارشناسی‌ارشد عمران از دانشکده مهندسی دانشگاه شیراز و ساکن آنجاست. نوشته‌هایش در باب تئوری تیاتر و ترجمه‌های شعرش را در مجلات شبکه آفتاب، ناممکن و سایت خانه شاعران جهان و شیزوکالت منتشر کرده است. از سال ۱۳۸۰ مشغول به تحقیق متمرکز روی آثار سمیوئل بکت بوده و از این نویسنده نمایشنامه‌های "در انتظار گودو"، "آخرین نوار کراپ"، "بداهه‌سرایی در اوهایو"، "آمد و رفت"، "فاجعه" و "نَفَس" را به صحنه برده است. در حال حاضر سرگرم ترجمه آثاری در باب "زبان بکت" و اشعار وی از متن انگلیسی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.