مزد سکوت

مزد سکوت


فریاد، صدا را به جهش می‌آورَد
همان‌گونه که سنگ، آب را
سپس غرق می‌شود
فریاد، چاقوی تیز‌ِ بی‌دسته‌ای‌ست
دست‌ها دنباله‌ی چاقواند
همان‌گونه‌ که موج خیال می‌کند که
دنباله‌ی ساحل است
و امتداد می‌یابند دست‌ها
در عمقِ آب کسی کشته می‌شود
مزد سکوت است،
خون زیبای دریاچه‌ی ناشناس.

درباره‌ی سارا سمیعی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.