آن سوی افق

آن سوی افق


 

 آن‌سوی افق سرخ،‌ سرخ‌تر است و چشم چالاک‌تر. طلا همان است که گمان می‌کردیم، آن‌گاه که در جستجویش بودیم. گذرگاهِ میانِ  ساحل و امواج، یکسره لطافت است. گُل‌ها در عمقِ دریاها می‌شکفند و جلبک‌ها به آرامی همچون گیسوانِ پیچک‌ها، روی بام‌های سفالین می‌جنبند.

 

آن‌‌سوی افق نه خبری از مقررات و فرامین است، و نه نطق‌های انتخاباتی و کارخانه‌های اسلحه. هلی‌کوپترها بی‌صدایند و کودکان با آتش بازی می‌کنند، و پرندگان هنرمندانه پرتاب می‌کنند فضله‌های رنگین و عطرآگینشان را روی قیرهای شب‌تاب.

 

آن‌سوی افق، افق‌های دیگری‌ست و پیچک‌های فرداها، ناگاه ظهور می‌کنند در باغ‌های انتظار، آن‌جا که زمان بازمی‌گردد تا آرام کند فریادهای دهشتناکِ گذشته را. و مشعل‌های مردگان در مدارِهایشان می‌چرخند در فضا تا ماجراجویان را به خویش فرا خوانَند. همان‌جا که به پاداش می‌رسد صبوریِ قرون، و می‌توان کمابیش بی‌‌افسوس به‌اهتزاز درآورد ژنده‌پاره‌های انسانیتِ از دست‌رفته را.

 

درباره‌ی سارا سمیعی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.