حریص، عطر تنت را مینوشم و
صورتت را در دست میگیرم
همانطور که در آغوش میکشم
جان شیفته را.
آنقدر به هم نزدیکیم
که نگاهمان ما را میسوزاند.
با اینحال زمزمه میکنی:
ای غایب از نظرم
هرقدر بخواهی مست لذتت میکنم.
کلماتت درد غربت دارند و راز،
انگار در سیارهی دیگری تبعیدم.
بانو
کدام دریا قلب توست؟
کیستی؟
باز آرزوهایت را به آواز بخوان
لحظههای گوش سپردن به تو
غنچههای درشت ابدیتند
که گل میشوند.
اشعاربسیار زیبایتان را خواندم
وبسیار لذت بردم همیشه سبز باشید………
حریص، عطر تنت را مینوشم
“حریصانه” نباید باشه ؟؟