ستایش دور دست | پل سلان

ستایش دور دست | پل سلان


در چشمۀ چشم‌هایت
تورهای ماهی‌گیران آب‌های سرگشته می‌زیند

در چشمۀ چشمهایت
دریا به عهد خود پایدار می‌ماند

من
قلبی مُقام‌گرفته در میان آدمیان‌ام
جامه‌ها را از تن دور می‌کنم
و تلألو را از سوگند:

در سیاهی سیاه‌تر، من برهنه‌ترم،
من آن‌زمان به عهد خود پایدارم
که پیمان شکسته باشم
من
تو هستم
آن‌زمان که من
من هستم.

در چشمۀ چشم‌هایت جاری می‌شوم
و خواب تاراج می‌بینم،
توری
به روی توری افتاد
ما
همآغوش گسسته می‌شویم

در چشمۀ چشمهایت
به دار آویخته‌ای
طناب دار را خفه می‌کند.

درباره‌ی حسین منصوری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.