پنجاه و دوم: ازدواج

پنجاه و دوم: ازدواج


 

پنجاه و دوم: ازدواج

ما دو فرزند داریم

اغلب به دیدن فیلمهایی متفاوت می رویم 

دوستان از جدایی مان حرف می زنند.

اما منافع من و تو

هنوزهم  در نقاطی همچنان یکسان به هم می رسند

نه فقط سراغ دگمه های سردست را گرفتن

که کارهایی کوچک نیز:

آینه را نگهدار.

تعویض لامپ ها.

گرفتن  چیزی برای خانه و آوردنش .

یا گفتگو,تا زمانی که همه چیزگفته شده .

دو فرستنده, که گاهی در یک زمان

برای دریافت موجی یکسان تنظیم می شوند.

خاموش کنم؟

خستگی به هیئت سازگاری در می آید

چه چیزی به هم بدهکاریم ؟ این را.

از این خوشم نمی آید: موهایت که در دستشویی ریخته.

اما بعد از 11 سال باز هم این موضوع مایه سرگرمی ماست.

یک تن شدن هنگام نوسان قیمت ها

با صرفه جویی,  جساب پول خردها را داریم .

در تاریکی تو همه حرف هایم را باور می کنی.

شکافتن و از نو بافتن.

احتیاطی کشدار.

گفتن متشکرم.

به خودت مسلط باش.

چمنهای تو جلوی خانه مان.

حالا دوباره طعنه می زنی

پس چرا بهش نمی خندی؟

لطف کن و از پیش چشمم دور شو.

نفرت ما ضد باد و باران است.

اما بعضی وقت‌ها , در پریشانی, شکننده و حساس هستیم.

کارنامه بچه‌ها

باید امضاء شوند.

نام خود را از پرونده مالیاتی حذف می کنیم.

 

تازه پس فردا همه چیز تمام می شود.

تو . با تو هستم. اینقدر سیگار نکش

 

 

 

 

 

 

درباره‌ی مودب میرعلایی

مؤدب میرعلایی، شاعر و مترجم، متولد ۱۳۴۶ است. ادبیات فارسی و سپس فرهنگ و زبان‌های باستان خوانده است. در هلند تعلیم و تربیت خوانده و به عنوان مددکار اجتماعی مشغول به کار است. وی سال‌های بسیار است که آثار شاعران مدرن هلند و بلژیک را ترجمه می‌کند. از او کتابی با عنوان «اکفراسیس» در نشر چشمه منتشر شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.