آسیبپذیر: حیات حقیقی
چنان شعری در آستانهی میلاد،
حقیقی.
آسیبپذیر: زندگی،
کنارههایش: مالامال اشتیاق،…
آسیبپذیر: حیات حقیقی
چنان شعری در آستانهی میلاد،
حقیقی.
آسیبپذیر: زندگی،
کنارههایش: مالامال اشتیاق،…
هیچ از پرندگان نمیدانم.
تاریخ آتش را نمیشناسم.
باور دارم اما
که تنهاییام
باید …
برمیگردم تا نظر کنم به آفتاب
و مانعم میشوند عشق من!
باید برویم
پوشیده …
بر درگاهت صدایت کردم.
نبودی.
تیغ سفر شرحه شرحهات کرد.
چهکسی برمیگردد وقتی تو …
پرندهای کوچک،
کوچکتر از یک مشت
بر درخت گیلاس،
ناماش لکهی گل و لایایست…
پنجره را که باز میکنم
بالهایش را به هم میزند
و دور میشود
ولی …
حقیقت ندارد که هر پرنده آواز خود را دارد،
پرندگانی هستند که آواز نمیخوانند…
وقتی اشیا را به خاطر میآوریم
یک رشته سیم به صدا در میآید.
زنی …
چه کسی تاریخ ابر را مینویسد؟
ابر
که هیچکجا زندگی نمیکند
و چیزی در …
آه درخت آلوچه
چند بار
در غیابت شکفتهای؟…
گورستان متروک،
گذشتهی ما را دیگر میکند
با شکوفهها
روز از پس روز.…
حالا کاری جز شنیدن نمیکنم،
تا آنچه میشنوم را
به درون این آواز گرد …
چه کسی آنها را برمیگرداند؟
آن کودکان مقتول را؟
کدام تحلیل؟
کدام کارخانهی اسلحهسازی؟…