من، راهنما؟
راهنمای چه کسی؟
تا به کجا راهنما؟
تا در کوره راههای ندانستن میچرخم
تا نقش محوی از رویاهایم را پی میگیرم
نه، این شدنی نیست
من، راهنما؟
نه، من پرندهایام
با شمارهای بر پا
گم شدهای، شاید.
درچنگال دلتنگیها تا انسانم آرزو بود
اندیشیدم
گر پیش از تو میزیم در این زمان
خواستنم از تو این پیامست:
آرزوی تو دارم
اکنون تا با توأم در زمان
نمیدانم
در سفرم یا در رویا.