۱. دی یپ
باز همان جزر واپسین
سنگریزههای مردهی ساحلی
بازگشت و سپس پلهها
به سوی شهر نورانی
۲.
مسیرم در شن-باد است
میانِ سنگریزهها و تل-ماسه
باران تابستانی بر زندهگییم میبارد
بر من، بر زندهگییم که به یغما میرود، که از من میگریزد
بر انجاماش بر سرانجاماش
آرامشِ من در آن جایی است که مِه پس میرود
در آن زمانی که توانم بازایستاد از گامنهادن
بر این درگاهیهای جایشان چه طولانی در تغییرو زیستن در فضای دری
که باز و بسته میشود.
۳.
بی این جهان چه خواهم کرد؟ بی رغبتی به دانستن، بی صورتی برای بازشناختن،
در جایی که بودن به جز لحظهیی نمیپاید، جایی که لحظه درآن
نادانییش از سرکردن با فقدانِ این موج را
به خلأ سرریز میکند، جایی که بدن و سایه در آن
عاقبت با هم غرق میشوند
بی این سکوت چه خواهم کرد؟ جایی که میمیرند در آن زمزمهها،
دمزدنها، دیوانهگیهای رو به سوی یاری، رو به سوی عشق،
بی این آسمانِ فرازندهی
بر فرازش شنِ شکسته
چه خواهم کرد؟ دیروز و پریروز چه کردم؟
از دریچهی مات به بیرون مینگرم و دیگری را میجویم
سرگشتهیی را شبیه به خویش، چرخان به گردِ خویش، دور ازتمامیی زندهگان
در جوی متشنج
میانِ بیصداییی صداهایی
که سکوتام را از خویش میانبارند.
۴.
میخواهم که عشقام بمیرد.
و باران بر گورستان باریدن گیرد.
بر گورستان و بر من که از خیابانها میگذرم
سوگوارِ اولین و آخرین کسی که به من عشق میورزد.
پی نوشت:
- ترجمه ی این شعرها میسر نمی شد جز با بودن برادرم شاهین (کوهساری) که مصرانه ذهن پریشان این روزهایم را به جلو راند. کاری که با هیچ تشکری نمی توان پاس دارش بود. پس این ترجمه مالکی جز خود او ندارد. ترجمه ی این چهار شعر را پیش کش می کنم به: برادرم شاهین به پاس مهربانی و سخاوت ش.
پانوشت:
- ترجمهی این چهار شعر از متن ترجمهی انگلیسیی شخصِ بکت از متنِ فرانسوی انجام شده و با مقدمهی شاهین کوهساری در ماهنامه شبکه آفتاب شماره ۱۵ (بهمن ۱۳۹۲) به چاپ رسیده است.
- Dieppe: بندرگاهی در شمال فرانسه در ساحل کانل مانش، محلی که عمومن از آن کشتی هایی مردم و خودروها را به بندر نیوهاون Newhaven در جنوب انگستان می برند.
شعرها بسیار زیبا و تأمل برانگیز بودند. سپاس