۱
هر گاه کودکی بمیرد
چشمانش پیش حلوایی خواهد ماند
که مادرش می پخت.
۲
هر گاه کودک فقیری می بینم
که زیر باران از سرما می لرزد
آرزو می کنم
ای کاش پلی بودم
۳
هر غروب عروسک فروش
با دستمالش
رد دستان کودک را
از روی شیشه ویترین پاک می کند
اثری از:سونای آکین صابر مقدمی
۱
هر گاه کودکی بمیرد
چشمانش پیش حلوایی خواهد ماند
که مادرش می پخت.
۲
هر گاه کودک فقیری می بینم
که زیر باران از سرما می لرزد
آرزو می کنم
ای کاش پلی بودم
۳
هر غروب عروسک فروش
با دستمالش
رد دستان کودک را
از روی شیشه ویترین پاک می کند
اثری از:سونای آکین صابر مقدمی